روزهاي تكراري
1391/06/04
روزهاي تكراري
دیگر خسته شدم از این تنهایی
از این روزهای سخت و تکراری
انگار همه چیز مجسمه است
بی تو ندارم یه ذره شور و اشتیاقی
ای کاش بودی و می دیدی چگونه می سوزم
مثل شمع تنهایی که نداره پروانه ای
گلهای سرخ باغچمون رنگشون پریده
مثل برگهای زرد پاییز خزونی
لحظه ها به کندی می گذره
ندارم از تو آدرس و نشونی
ای کاش قاصدکها آدرست رو به من می دادن
تا رها شم از این حس درونی
آسمون با وسعتش تو چشام جا گرفته
دلم پر می زنه واسه هوای بارونی
رد می شی از کنارم بی اعتنا
منو می کشه این سکوت طولانی
عشق تو آتیش به جونم می زنه
نمی دونی چی می گم تا مث من نسوزی
تقدیر من که سوختن و ساختن است
آرزوم اینه توخوشبخت شی الهی
خواندن این مطالب را نیز به شما توصیه میکنیم :
دوستاااان نظریادتون نره هااااااااااااااااااا. وگرنه ...... هیچی